جدول جو
جدول جو

معنی علی باهلی - جستجوی لغت در جدول جو

علی باهلی
(عَ یِ هَِ)
ابن مسعده باهلی، مکنّی به ابوحبیب. تابعی بود. (از منتهی الارب). واژه تابعی یکی از مفاهیم کلیدی در علم رجال و تاریخ اسلامی است. تابعی کسی است که پیامبر اکرم (ص) را درک نکرده، اما با یکی از اصحاب او دیدار داشته و از ایشان تعلیم گرفته است. در منابع معتبر اسلامی، تابعین جایگاه ویژه ای دارند زیرا آنان واسطه ای مطمئن برای نقل سنت و معارف دینی به نسل های بعدی بودند. نام بسیاری از تابعین در کتب معتبر حدیث آمده است.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلی بالی
تصویر آلی بالی
آلبالو، میوۀ سرخ رنگ، گرد وکوچک با طعم ترش و مطبوع شبیه گیلاس که مصرف خوراکی دارد
فرهنگ فارسی عمید
(عَ یِ)
ابن حسین بن علی اصفهانی باقولی ضریر، مشهور به جامع و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن حسین...) و به علی (ابن حسین...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
دهی است از دهستان پشت بسطام، بخش قلعه نو، شهرستان شاهرود. دارای 100 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود. و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن علی بن سلیمان فالی. مکنی به ابوالحسین. محدث و مؤدب بود ودر ذی حجۀ سال 448 هجری قمری درگذشت. او راست: کتاب الاستقامه. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1389 و ایضاح المکنون ج 2 ص 266 و هدیه العارفین ج 1 ص 688). در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن اسحاق بن خلف زاهی بغدادی. مکنی به ابوالقاسم. شاعر بود و در ابتدای دهۀ سوم ماه صفر سال 308 یا318 هجری قمری متولد شد. و در ابتدای دهۀ سوم ماه جمادی الاّخره سال 352 هجری قمری درگذشت و در مقابر قریش (کاظمین فعلی) دفن شد. وی سیف الدوله بن حمدان را مدح گفته است. و او را دیوان شعری است در چهار جلد که غالب اشعار آن در مدح اهل بیت است زیرا او از کسانی بودکه علناً شروع به مدح اهل بیت کردند. زاهی منسوب به ’زاه’ است که قریه ای است به نیشابور. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 2 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 41 ص 65 و فوائد الرضویه ج 1 ص 274 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 680) (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 399 از ابن خلکان ج 1 ص 355 و کشف الظنون حاجی خلیفه ج 2 ص 93 و تاریخ بغداد ج 11 ص 350 و ریحانه الادب و مجالس المؤمنین ص 228). و نیز رجوع به زاهی (علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
آلوبالو، آلبالو، قراصیا، آلوی ابوعلی
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دِ)
ابن محمد بن ابی زکریا یحیی وطاسی بادسی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابوحسون. از ملوک بنی وطاس در فاس (کرسی مراکش). رجوع به علی وطاسی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رِ)
ابن عبدالله بارقی. تابعی بود. (از منتهی الارب). تابعی در سنت اسلامی به شخصی گفته می شود که در عصر پس از پیامبر اسلام زندگی کرده و از صحابه – کسانی که پیامبر را دیده اند – علم و دین آموخته است. اگرچه تابعی پیامبر را ندیده است، اما پیوند او با صحابه سبب شده است که در زنجیره ناقلان حدیث جایگاه بالایی داشته باشد. علمای علم رجال و حدیث معمولاً تابعین را به سه دسته تقسیم می کنند: کبیر، وسط و صغیر، بسته به اینکه با کدام طبقه از صحابه دیدار داشته اند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن شاه محمود بافقی. فقیه قرن یازدهم هجری بود. او راست: مجمعالمسائل در فقه. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 302. تذکرهالمتبحرین ص 488)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن سلیمان یمنی بکیلی تمیمی زیدی اسماعیلی، ملقّب به حیدره (یا حیده). ادیب و نحوی و شاعر بود که در بلاد بکیل از نواحی ذمار متولد شد و در سال 599 هجری قمری درگذشت. او راست:کشف المشکل، در نحو. و نیز او را اشعاری است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 105). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: الوافی صفدی ج 12 ص 12. معجم الادباء ج 13 ص 243. هدیهالعارفین ج 1 ص 703. کشف الظنون ص 1495. ایضاح المکنون ج 2 ص 401. معجم البلدان ج 1 ص 707
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دَ)
ابن عبدالله بن محمد بن هیدور تادلی. عالم فرایض و ریاضی دان و از اهل فاس بود. وی در سال 816 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- تقیید علی رفعالحجاب لابن البنا. 2- شرح علی تلخیص ابن البنا، در حساب. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام زرکلی ج 5 ص 122)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بُ)
ابن مجاهدبن مسلم بن رفیع کابلی رازی کندی. مکنی به ابومجاهد. رجوع به کابلی (ابومجاهد علی بن...) و علی (ابن مجاهدبن مسلم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نُ)
ابن عبدالله بن محمد بن حسن جذامی مالقی نباهی. مشهور به ابن حسن و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مالقی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هَِ)
ابن عبدالله بن علی نطوبسی قاهری ازهری ضریر مالکی سنهوری. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سنهوری شود
ابن ابراهیم بن احمد بن علی بن عمر حلبی قاهری شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی حلبی شود
ابن محمد بن احمد بن یوسف بن محمد هیثمی طبناوی قاهری مالکی اشعری. ملقب به نورالدین. رجوع به علی طبناوی شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری ازهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دِ)
ابن احمد عادلی عاملی مشهدی غروی نجفی. از شعرا و فقها بود و در سال 1122 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج 41 ص 46 و مجلۀ عرفان، شمارۀ 38 ص 776). و رجوع به الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 664 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن سعید بن محمد بن احمد بن محمد بن حسن بن محمد بن علی بن محمد بن حسین بن عبدالسلام بن عبدالمطلب حر عاملی جبعی. رجوع به علی حر شود
ابن محمد بن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جیلی. ملقب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی. رجوع به علی شامی شود
ابن محمد بن مکی عاملی جزینی. مکنی به ابوالقاسم و ملقب به ضیاءالدین و حسام الدین و رضی الدین. رجوع به علی جزینی شود
ابن حسین بن عبدالعالی کرکی عاملی. مشهور به محقق ثانی، و محقق کرکی، و شیخ علائی، و مولی مروج. رجوع به علی کرکی شود
ابن محمد بن علی بن محمد بن یونس بیاضی عاملی. ملقب به زین الدین و مکنی به ابومحمد. رجوع به علی بیاضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ذِ)
ابن عمر بن ابراهیم قرشی صوفی شاذلی. وی متصوف و از اهالی یمن بود. درسال 755 هجری قمری در قرشیهالسفلی واقع در وادی رمع از نواحی زبید متولد شد. سپس مدتی در قدس بسر برد و آنگاه به مصر رفت و به طریقۀ شاذلیه در تصوف پیوست وبه یمن بازگشت. و شهرهای ایران و حبشه را نیز سیاحت کرد و در بازگشت به موطن خویش در ’مخا’ مسکن گزید ودر آنجا خانه هایی برای خود و برای مهمانان خویش بساخت و در سال 828 هجری قمری در همان شهر درگذشت. ’باب شاذلی’ در این شهر به وی منسوب است. (از اعلام زرکلی از نزههالجلیس ج 2 ص 163 و الضوء اللامع ج 5 ص 263)
ابن عمر قرشی شاذلی. مکنی به ابوالحسن. او راست: المنامات، که خوابهای مشایخ را در آن جمعآوری کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1845)
ابن محمد بن محمد بن محمد بن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی منوفی شود
ابن عبدالله بن عبدالجبار شاذلی ضریر. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به شاذلی و علی بن عبدالله بن... شود
ابن محمد بن محمد بن وفا قرشی انصاری سکندری شاذلی مالکی. مشهور به ابن وفا و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قرشی شود
ابن عبدالقادر بن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن امین علوی اندلسی جزائری مالکی شاذلی. رجوع به علی اندلسی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هَِ)
ابن طاهر بن معوضه بن تاج الدین قرشی اموی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به الملک المجاهد. یکی از مؤسسان دولت بنی طاهر در یمن. وی در سال 809 هجری قمری متولد شد و با برادرش عامر برای بدست گرفتن حکومت یمن مجاهدت می کرد تا اینکه در سال 858 هجری قمری بر سراسر تهامه دست یافتند و سپس دامنۀ قلمرو خود را وسعت دادند و مناطق تحت حکومت خویش را بین خود تقسیم کردند و علی، تهامه را از حرض تا حیس با جمیع نواحی آن مالک شد، و عامر، حاکم بر حیس تا عدن و جمیع نواحی آن گردید. در سال 869 هجری قمری برادرش در جنگ با اهل صنعاء به قتل رسید در نتیجه مناطق وی تحت نفوذ علی درآمد و او در آبادانی جمیع این مناطق کوشش فراوان کرد و از خود آثاری بسیار باقی گذاشت تا اینکه در سال 883 هجری قمری درگذشت. وی نخستین کسی است که به کاشتن نخل و نیشکر و برنج در درۀ زبید پرداخت. (از الاعلام زرکلی از السناالباهر و العقیق الیمانی والضوء اللامع ج 5 ص 233)
علی بن عبدالله طاهری. وی از هشام بن علی شیرازی روایت کرده است و محمد بن طیب بلوطی از او روایت دارد. وی از خاندان طاهر ذوالیمینین بوده است. (انساب سمعانی ورق 364 ’الف’)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن عبدالله بهائی دمشقی غزولی، ملقّب به علاءالدین. ادیب بود و در سال 815 هجری قمری دردمشق درگذشت. رجوع به ’غزولی’ و به مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 132. فهرست الخدیویه ج 4 ص 335. الضوءاللامع سخاوی ج 5 ص 254. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1717
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ هََ)
ابن زید بن محمد بن حسین بن سلیمان بن ایوب انصاری اوسی خزیمی بیهقی شافعی، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن فندق و فرید خراسان. حکیم و ادیب مشهور ایران و از ریاضی دانان بزرگ قرن ششم هجری بود. وی در فقه و اصول و طب و لغت و عروض و حکمت و کلام و تاریخ و سایر علوم نیز متبحر بود. یاقوت حموی در معجم الادباء نسب نامۀ کامل او را آورده و ولادتش را27 شعبان سال 499 هجری قمری در قصبۀ سبزوار از ناحیۀ بیهق یاد کرده است. اما بیهقی خود در تاریخ بیهق گوید که در سال 500 هجری قمری که سال قتل فخرالملک وزیربود در دبیرستان (یعنی مکتب) بود. بنابراین ولادت اوباید چند سالی پیش از 499 هجری قمری باشد. وی در سال 565 هجری قمری در بیهق درگذشت. او در جوانی به کسب علوم مختلف اشتغال جست. و بسیاری از استادان بزرگ عهد خود را در بیهق و نیشابور و مرو و سرخس و دیگر بلاد خراسان دید و از محضر آنان استفاده کرد از آن جمله با حکیم عمرخیام دیدار کرد و شرحی در این باره که به سال 507 هجری قمری روی داده در کتاب تتمۀ صوان الحکمه آورده است. علی بیهقی از سبزوار به ناحیۀ ششتمذ رفت وسپس به مرو سفر کرد و عهده دار امر قضاء در بیهق شد. یاقوت حموی بسیار از تصانیف او را بنقل از قول مؤلف ذکر کرده است که به ترتیب حروف تهجی عبارتند از: 1- آداب السفر. 2- احکام القرانات. 3- الاراحه عن شدائد المساحه. 4- ازاهیرالریاض المریعه و تفسیر الفاظالمحاوره و الشریعه. 5- أزهار اشجار الاشعار. 6- اسامی الادویه و خواصها و منافعها. 7- اسرارالاعتذار. 8- اسرارالحکم. 9- أسئله القرآن مع الاجوبه. 10 -اصول الفقه. 11- أطعمه المرضی. 12- الاعتبار بالاقبال و الادبار. 13- اعجازالقرآن. 14- الافاده فی اثبات الحشر و الاعاده. 15- الافاده فی کلمه الشهاده. 16- الامانات فی شرح الاشارات. 17- امثله الاعمال النجومیه. 18- الانتصار من الاشرار. 19- ایضاح البراهین، دراصول. 20- بساتین الانس و دساتین الحدس فی براهین النفس. 21- البلاغهالخفیه. 22- تاریخ بیهق، که مهمترین کتاب اوست به زبان پارسی. و آن در تاریخ و جغرافیای ناحیۀ بیهق (ناحیه ای از خراسان که سبزوار قصبۀ آن بود) و ذکر رجال علم و ادب و کتّاب و سادات و خاندانهای مشهور آن ولایت است. 23- تتمۀ صوان الحکمه، که به عربی است و آن ذیلی است برصوان الحکمۀ ابوسلیمان محمد بن طاهر بن بهرام سجستانی منطقی (متوفی بعد از سال 391 هجری قمری) ، و ذکر بسیاری از حکما و اطبا و علمای علوم اوایل که در صوان الحکمه نیامده بود و یا احتیاج به تکمیل داشت در آن آمده است و اطلاعاتی که مؤلف بخصوص درباره حکمای ایران از عهد بوعلی به بعد آورده بسیار مهم و گرانبها است. ترجمه ای از این کتاب درقرن هفتم به نام ’درهالاخبار’ صورت گرفت که دو بار در لاهور و تهران به طبع رسیده است. 24- التحریر فی التذکیر، در دو مجلد. 25- تحفهالساده. 26- تعلیقات فصول بقراط. 27- تنبیه العلماء علی تمویه المتشبهین بالعلماء. 28- جلاء صداء الشک، در اصول. 29- جوامع احکام النجوم، در سه مجلد. این کتاب از آثار معتبر او در ریاضی است، و در عین انکار علم احکام نجوم، آن را به خواهش دوستان خود نوشت. و از آن نسخی در کتابخانه های دانشگاه تهران و مدرسه عالی سپهسالار موجود است. 30- حصص الاصفیاء فی قصص الانبیاء علی طریق البلغاء، در دو مجلد و به فارسی است. 31- خلاصهالزیجه. 32 -دررالسخاب و دررالسحاب فی الرسائل. 33- درهالوشاح، که تتمۀ کتاب وشاح است. 34- ذخائر الحکم. 35- ربیعالعارفین. 36- الرسائل، به فارسی. 37- رسالهالعطاره فی مدح بنی الزناره. 38- رقیات التشبیهات علی خفایا المختلطات بالجداول. 39- ریاحین العقول. 40- السموم. 41- شرح الحماسه. 42- شرح رساله الطیر. 43 -شرح شعر البحتری و أبی تمام. 44- شرح شهاب الاخبار. 45- شرح مشکلات المقامات الحریریه. 46- شرح الموجز المعجز. 47- طرائق الوسائل الی حدائق الرسائل. 48- عرائس النفائس. 49- العروض. 50- عقوداللاّلی. 51- عقودالمضاحک، به فارسی. 52- غررالاقیسه. 53- غررالامثال، در دو مجلد. 54- الفرائض بالجدول. 55- قرائن آیات القرآن. 56- کتاب فی الحساب. 57- کنزالحج، در اصول. 58- لباب الانساب. 59- مجامعالامثال و بدائعالاقوال، در چهار مجلد. 60- المختصر من الفرائض. 61- مشارب التجارب، در چهار مجلد و آن ذیلی بود بر تاریخ یمینی. 62- المشتهر فی نقض المعتبر الذی صنفه الحکیم ابوالبرکات. 63- معارج نهج البلاغه، که شرح و تفسیر نهج البلاغه است. 64- المعالجات الاعتباریه. 65- معرفه ذات الحلق و الکره و الاصطرلاب. 66- ملح البلاغه. 67- مناهج الدرجات فی شرح کتاب النجاه، در سه مجلد. 68- مؤامرات الاعمال النجومیه. 69- نصائح الکبراء، به فارسی. 70- نهج الرشاد، در اصول. 71- وشاح دمیهالقصر، در یک مجلد بزرگ و آن ذیلی بود بر دمیهالقصر باخرزی. 72- الوقیعه فی منکر الشریعه. و نیز او را مجموعه ای ازنامه های متفرقه و مجموعۀ دیگری از اشعار خود بود. از میان این آثار اکنون کتابهای تاریخ بیهق و تتمۀ صوان الحکمه و جوامعالاحکام النجوم و لباب الانساب و معارج نهج البلاغه موجود است. و نیز رجوع به ظهیرالدین (ابوالحسن علی بن...) شود. (از تاریخ ادبیات در ایران چ صفا ج 2، چ 1 ص 311 و ص 993) (معجم الادباء چ مصر ج 13 ص 219) (معجم المؤلفین ج 7 ص 96). صاحب معجم المؤلفین مآخذ ذیل را نیز یاد کرده است: سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 284. الوافی صفدی ج 12 ص 68. کشف الظنون ص 289 و 609 و سایر صفحات، اعیان الشیعه ج 41 ص 27. ایضاح المکنون ج 1 ص 3 و36 و سایر صفحات، و ج 2 ص 60 و 83 و سایر صفحات. هدیهالعارفین ج 1 ص 299. کنوزالاجداد محمد کردعلی ص 299. فهرست کتاب خانه رضوی ص 80. مقدمه تاریخ حکماءالاسلام محمدکردعلی ص 9. فهرس المخطوطات المصورۀ سید ج 2 ص 175. و رجوع به مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 281 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِبَ)
پزشک متخصص در امراض دهان و دندان، اهل مصر. او راست: وقایه الاسنان، که در سال 1324 هجری قمریدر زمان حیات مؤلف در قاهره به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین بنقل از المکتبهالبلدیه. فهرس الطب ص 53).
علی بکری. (ع ی ب )
{{اسم خاص}} ابن خلف بن عبدالملک بن بطال بکری قرطبی مالکی، مشهور به ابن لجام و مکنّی به ابوالحسن.رجوع به علی قرطبی شود
لغت نامه دهخدا
درختی از جنس بادامیها از تیره گل سرخیان و آن نوعی از گیلاس است که میوه آن سرخ و ترش است قراصیا آلی بالی آلوبالو نمتک، میوه درخت آلبالو
فرهنگ لغت هوشیار